MoonFesta

ساخت وبلاگ
چند تیکه سوسیس گذاشته بود جلوی گربه ی در خونه مادربزرگ و اون داشت ذره ذره می خورد. وایساده بودیم دورش و با لبخند نگاهش می کردیم. کنارم وایساد و دستشو انداخت دور شونه هام. لبخند زدم. دایی رو خیلی دوست دارم، خیلی زیاد.

+ باید بگم خاله و دایی هام رو دوست دارم و محبتی که از وجودشون به وجودم می رسه.

MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 107 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 23:07

گاهی اوقات کنار مامان می شینم سریال های آبکی مورد علاقه اش رو در کنارش تماشا می کنم، تلاش می کنم یکی دو کلمه با بابا صحبت کنم و به شوخی های تکراری و بی مزه اش بخندم. کنار برادرم می شینم، یک گوش هندزفریم رو می زارم توی گوشش و آهنگ های جدیدی که دانلود کردم رو باهاش شریک می شم. ساعت های زیادی رو کنار خ MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 114 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 23:07

از اتاق انداختنم بیرون تا ‌کا‌دوی تولدمو اماده کنن. نزدیکای افطاره و به من گفتن املت درست کنم! کیک چرب و سنگینه و افطار و شاممون باید سبک باشه!روی مبل دراز کشیدم و پچ پچ هاشونو از اتاق میشنوم. بابا داره قدم میزنه و من چشم هام رو بستم.تولد ۶سالگیم رو یادمه. مامان جلوم خیاطی می کرد و من که عاشق لباس ه MoonFesta...
ما را در سایت MoonFesta دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : moonfestao بازدید : 121 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 23:07